goldwishes

goldwishes

آنان که بی عاطفه هستند ...روزگاری بسیار عاشق بودند
goldwishes

goldwishes

آنان که بی عاطفه هستند ...روزگاری بسیار عاشق بودند

مراقبه

راهبی در یک غار مرتفع در یک کوهستان مشغول مراقبه بود

 

روزی چوپانی گوسفندانش را از چرا برمی گرداند که راهب را دید و مجذوب اوشد

 

پرسید:تو تک وتنها در اینجا چه میکنی؟ 

 

راهب جواب داد :روی صبر، تمرکز و مراقبه میکنم

 

چوپان در حالی که اماده رفتن بود فریاد کشید که پس برو به جهنم

 

راهب در پاسخ فریاد کشید: جدا؟ خودت برو به جهنم

 

چوپان در تمام راه بازگشت، پیش خود می خندید! 

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.sooskesiah.blogsky.com

چه قدر بنده خدا بوده!!!!!!!!!!!!!!!
آپم

اومدم

رز دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:29 ب.ظ http://acme.blogsky.com

چه چوپان باهوشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد